ایلیا جون به مشهد میرود
شیرمرد من این اولین سفر زندگیت بود رفتی پا بوس امام رضا. 10مهر1392من وشما وبابا واقاجون ومامانی ودایی رسول (خاله چون امتحان داشت نتونست باهامون بیاد ) باقطاررفتیم پیش امام رضا.توی حرم همش پیش بابا بودی واصلا اذیت نمیکردی ولی موقع غذاخوردن هممونو بیچاره کردی بس که شیطونی میکردی حتی روی صندلی کودک هم نمینشستی بخاطرهمین دایم یکیمون سرمیزغایب بودتابقیه غذابخورن اون1نفر اخرغذاشوبخوره موقع خریدهم دوستداشتی بیای پایین وچهادست وپاخودت بری خلاصه داستانی باهات داشتیم قندون من ولی خییییییییییلی خوش گذشت کلی توی حرم بازی میکردی مشتی ایلیای مامان. الهی امام رضا همیییییییییشه نگهدارت باشه پسرم. اینم عکس مشتی ایلیا ب...
نویسنده :
مامانی
1:24